برای ورود به مبحث اندیشه محور فوق الاشاره، لازم میدانم تنها به برخی از مصادیق دو مبحث مطروحه پرداخته و سپس تطبیق به دیدگاه های دو جریان ساز برتر حوزه سیاست، یکی علی (ع) با نگاهی خدامحور و دیگری نیکولوماکیاولی ملقب به "پدر علم سیاست"....
کیانوش معمر* – برای ورود به مبحث اندیشه محور فوق الاشاره، لازم میدانم تنها به برخی از مصادیق دو مبحث مطروحه پرداخته و سپس تطبیق به دیدگاه های دو جریان ساز برتر حوزه سیاست، یکی علی (ع) با نگاهی خدامحور و دیگری نیکولوماکیاولی ملقب به “پدر علم سیاست” با رویکردی اومانیستی یا همان انسان محور بپردازم.
در نگاه اول اجرای فرمان الهی برای تامین رفاه و آسایش بشر در اولویت قرار دارد و البته در تعیین احکام، بخشی از امور در قالب احکام اولیه هستند و غیرقابل تغییر و بخش دوم احکام ثانویه هستند که ملزومات آن بنا به مقتضیات و شرایط زمان میتواند برخواسته از ذهن بشری، تغییر یابد.
اما در مقابلش رویکرد اومانیستی قرار دارد که زائیده ذهن انسان غربی است و بر این باور است که هر آنچه هست منوط به تصمیم بشری است که خود قیود را تعیین میکند و خودبشری، محور تصمیمات است، برای رسیدن به رفاه و آسایش خویش و اساسا در رد دیدگاه آرمانی تقدس و خدامحوری کوشیده است.که به زعم بنده ماکیاولی را باید پایه گذار این روش فرض کرد.
حال آنکه ما در سبک و نیز در فرهنگ سیاسی خود به گواه تاریخ ،شخصیتی را در عرصه سیاست داشته ایم که نامش مزیّن است بر گلواژه ای چون “عدالت” که محور رفاه بشر است و آن کسی نیست جزء امیر المومنین علی بن ابیطالب (ع)…او کوشید تا آنچه را که پرودرگارش بر او واجب کرده بود به همان سیره ی نبوی(ص)را به سیاسیون تحت امرش ابلاغ کند و در ورای مادیات برای خویش و خویشانش گام بردارد و آنگونه ذولفقارش میدرخشید برای تحقق عدالت و رفع محرومیتها…و این بر خلاف نگاه غرب گرایانه ماکیاولیست…چرا که ماکیاولی هدف را فردیت انسان میداند و شیر و روبه را نماد سیاس بودن تلقی میکند و به زمامداران زمان خویش توصیه میکند که همچون شیر باشید درنده خوی تا بهراسند رعیت و همچون روبه مکار باشید و فریبکار تا اریکه قدرت شما متزلزل نگردد از وجود هرگونه جنبش و شورش احتمالی و به قولی عامیانه “تفرقه بیاندازید و حکومت کنید”…
و این بر خلاف نگاه آسمانی علی است…چرا که علی (ع) جنگید تا ریشه بیداد را بر کند و صفات شیرگونه اش را برای دفع مفسدان زمانه به کار برد و نه برای حفظ مسند قدرت و از هوش و درایت بی نظیرش بهره برد تا الگویی طراحی کند از مشی خود برای آیندگانی چون من و ما…
ماکیاولی گفت : دروغ را ابزار کار قرار دهید و علی امر فرمود: ای مالک با مردم تحت زعامتت صادق پیشه باش و برحذر باش از بکار گیری هر گونه مکر و نیرنگی که به مصداقش آیتی است از کلام خدا ” وَمَكَروا وَمَكَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيرُ الماكِرينَ ” سوره مبارکه آل عمران آیه ۵۴
ماکیاولی کسب قدرت مادی اعم از تخت و تاج و مال و منال و منصب و شهرت را ارج نهاد و آن را خصیصه بشر دانست و علی (ع) این مفاهیم را بی ارزش تر از آب بینی بز دانست چرا که مرگ دنیوی و انتظار جهان ابدی را در اندیشه خود پرورش داده بود و در عین حال می فرمود: چنان زندگی کنید که گویی هرگز نمی میرد و چنان بگذرید که گویی لحظه ای بیش از حیاتتان باقی نمانده است.
آری ، با این قیاس از سیاست آسمانی و زمینی، میتوان گفت: که نگاه آسمانی و خدامحوری داشتن در عرصه سیاست میتواند هر سیاس و حکمران و دولتمردی را به یاد خدا بی اندازد و در دفع و رفع مشکلات مردم بیش از پیش بکوشد و از ورود به باندهای کثیف قدرت و اخذ و واگذاری رانتهای نامشروع دوری جوید…
نتیجه آنکه ما برای رسیدن به الگوی تعالی آن هم در شرایط سخت فعلی که هجمه های فراوانی ملت و نظام اسلامی را تهدید میکنند، درسطوح مختلف اعم از خرد و کلان،نیاز به شایستگانی داریم که خدامحور بیاندیشند و چون علی (ع) اگر نتوانند باشند،حداقل اندیشه علی را در ذهن خویش پرورانده باشند و مسلک علی را پیشه راه خود سازند.
و اما تحلیل شخصی بنده آن است که نیکولوماکیاولی در آن شرایط سخت که نمیتوانست مردم را مستقیما از حکام جبار و فریب کار آگاه سازد در قالب کتابی ارزشمند به نام شهریار، شاید پادشاه را رهنمود ساخت! که چون شیر باش درنده خوی و چون روبه مکار باش با رعیتت!!! اما اصل کلامش رهنمودهایی بود بر همان رعیت جورکشیده،که اگر شیر درید و با مکرش فریفت،آگاه باشید که این روش حفظ حکومت آنان است و در حقیقت او به دنبال روشنگری عوام الناس بی خبر از سیاست بود. چرا که خود رنجیده و رمیده خاطر از تصمیم سازان فلورانس و حکمرانان زمانش بود.آری اینگونه خواست هدایت کند و اما چه کسانی که از این اندیشه برای نفع و کسب و حفظ قدرت خویش بهره نبردند و پس از آن نیز توماس هابز و …بر این استمرار و تداوم الگوی ذهنی افزودند.
* مدرس دانشگاه، روزنامه نگار