یادداشت - چه کسی میگوید نویسندهها تنها هستند؟کسانی که با کتابها نسبت دارند، پسر عموی من تفسیر چند جلدی حافظ است. برادرم طلا در مس براهنیست و همسرم دیوان شمس مولاناست
شیرزاد بسطامی- چه کسی میگوید نویسندهها تنها هستند؟کسانی که با کتابها نسبت دارند، پسر عموی من تفسیر چند جلدی حافظ است. برادرم طلا در مس براهنیست و همسرم دیوان شمس مولاناست. همین چند روز پیش بود آلبومم را ورق زدم، پر بودم از عکسهای یادگاری با نیچه و هگل و کانت، فوکو و دریدا، آه چه شیفتگیها با شعر فروغ و شاملو و نیما و چه وسواسی در خواندن اوستا داشتم و نهج البلاغه، من پرم از خاطرات تاریخ بیهقی و طبری با هم، پرم از کرتیر و دانته؛
و راجع شمس لنگرودی و علیمردان عسگری عالم مطلب نوشتهام. میفهمم نان سنگک وقتی بینوایان ویکتور هوگو را میخوانی چه طعمیست و دویدهام با داستان (یوزپلنگهانی که با من دویدند) و در کلیدر کارکتر بودهام و با سپاه نادر به هند رفتهام و با ایزدان باستانی آنجا در ریگ ودا نظر بازی کرده ام. و وقتی لیاخوف دستور آتش داد، گریستم! در شلمچه تیر خوردم و در کردستان به دنبال گلولهایی گشتم که پدرم را برد. چه کیفی دارد مسیح باز مصلوب ۷۰۰ صفحهای را یک شبه خواندن، چه کسی میگوید ما نویسندهها تنهاییم، ما با این خدم و حشم که در امپراطوریمان داریم تنها در جهان دلالی دیگران جا نمیشویم، همین!