این روزها هوای سرماخوردگی بر شهر سیطره انداخته است، از لحظه سوار شدن به تاکسی تا مطب دکتر همه چیز را تکرار می کنند:هوای بدی اومده! گلو درد دارم. دارو خوردم، فایده ای نداشت! همه اینجوریم باید صبر کنی تا دوره ات بگذره!
نرگس سپه وند- واقعا همه اینجوریم در هجوم بردن به یک دکتر خاص که دستش شفاست یا دست کم دوستان و اطرافیانمان زودتر از وی نتیجه شفا گرفته اند گاهی هم سر خود، قرص و شربتهای یکدیگر را برای نشانه های مشترک حال بدمان تجویز می کنیم. اما فکر میکنم این آلرژی بیشتر سیاسی ست! در سیاست خاموشی پزشکان حاذق!
این وسط تبلیغات حرف اول را می زند. اما هیچکس اصلا خود من به عنوان یک بیمار آلرژی هرگز از خودم یا سه دکتر متخصص حلق و بینی ام نپرسیدم؛ درمان قطعی آلرژی چیست؟ دردی عادی و روزمره که فرد را از پای درنمیاورد اما یک ناخوشی پیوسته است. یکی از دوستانم حرف جالبی زد: اصلا در لرستان پیشکش در کل ایران معدود افرادی داریم که فوق تخصص آلرژی باشند که هر ساله ما بیماران آلرژی فقط به متخصص گوش و حلق بینی مراجعه می کنیمو چه جالب که هیچکدام فکر نکردند یا نگفتند: بیمار آلرژی صرفا با مراجعه متخصص گوش و حلق و بینی بهبود پیدا نمی کند! پس لابد بیماری دیگری شیوع پیدا کرده است، فکر میکنم خیلی از پزشکان به گفتن برخی چیزها آلرژی دارند! و بسیاری از مردم به شنیدن و یا دانستن خیلی چیزها آلرژی شدیدتری دارند!
چرا پیوسته پیرو توده مردمی هستیم که اکثرا سواد دانشگاهی دارند اما هجوم می برند به مطلب فلان دکتر عمومی که طبق باور همه علاج همه دردهای بدن را می داند!
گاهی هم تقصیر از ماست، چرا باید بسته بسته قرص ایرانی مصرف کرد و پزشک مربوطه را متهم کرد به ناکارآمدی در حالیکه او گفته بود، نسخه خارجی خیلی زودتر اثر می کند! البته در شرایط تحریم هستیم و کمبود دارو امری بدیهی ست. گاهی هم تجویز های خانگی کارساز واقع می شوند. شلغم، دم کرده تخم بالنگ یا دانه به و…! و به این نتیجه میرسیم اصلا اینجا دکتر رفتن الکی ست!
بگذریم، نگرانی ندارم این آلرژی کشنده نیست اما صرفه اقتصادی و زمانی موفقی نداریم. اکثرا به دنبال مدیریت اقتصادی هستیم و از بیمار گلو چرکین سرمازده گرفته تا افراد مبتلا به آلرژی فقط شربت دیفن هیدرامین و قرص سیتریزین مصرف می کنیم پس چرا این سرفه و گلو درد تمام نمی شود!
ما به خیلی چیزها آلرژی داریم. آلرژی به دانستن ها! و گویا همیشه از آن فرار می کنیم. این دهن کجی به آلرژی ست یا انتقام از این حس که یاد گرفتیم برای داشتن روزهای خوب باید پول بیشتری درآورد اما برنده میدان نشدیم یکدفعه سر از هزینه های سنگین درمانی می آوریم.
دکترم گفته نباید حرص و جوش خورد. راست می گوید. خیلی چیز ها گلو را نرم می کند. عسل و آبلیمو نه! شاید باید پول بخوریم چون باز هم قدیمی های عزیز در جای دیگری فرمایش کردند: پول سنگ را نرم می کند اصلا آب می کند.
حالا در شرایط فشار تحریم و حرص سود برخی پزشکان چقدر ما حیف می شویم. با جریمه خودت داری پرخاشگری میکنی یکجور دهن کجی به ناخوشی ها، نارضایتی ها و مشکلات. پول حسی خوبی آدمها می دهد ولی اینجا خرج کردن و خرج نکردن چه تاثیری دارد وقتی نگاه تجاری جایگاه ارزشی برخی پزشکان را مخدوش می کند. به روزگاری رسیدیم که با پول خودمان و دیگران را فریب می دهیم. با خرج کردن روی کدام درد مرهم می گذاریم. بی اعتمادی، بلاتکلیفی یا بحران نگاه تجاری در همه امور!
حس خوبی ست که بگوییم؛ بابا سخت نگیر فقط تن سالم و دل خوش. اما در این روزهای تجاری راهی نداریم جز اینکه به بیشتر پول آوردن دلخوش باشیم!