شیرزاد بسطامی- صدای تظاهرات، شلیک گلولههای گارد و ازدحام گریز و ستیز مردم، موج خیابانها بود.
پایگاه خبری سنگ نوشته، یادداشت-خاطرات شهدا- گوشه میدان میان آن همه شلوغی، پیرزنی افتاده بود بر لبش شعار بود و بر مشتهای گره کردهاش فریاد، اما پاهایش ناتوان تر از ایستادن و فرار بود.
سیفاله از گریز واضطرابها گذشت، خودش را به پیرزن رساند، از مرد عیار نورآبادی جز اینش انتظاری نمیرفت پیرزن از ته دل دستهای مشت کردهاش را دعا کرد و از خدا خواست در ازای هر روز زندگی سیفاله، خدا هزار سال عمر با عزت به او بدهد.
چند سال بعد(اردیبهشت ۶۱) سیفاله کولیوند وقتی که گلولههای فکه به پیشانی و قلبش خورد، نامیرایی شد که به ازای هر روز زندگیاش هزار سال عمر با عزت از خدا گرفت.
سرهنگ سیف اله کولیوند پدر علیقربان کولیوند همکار مالیاتی شهرستان دلفان سال۶۱ در منطقه فکه تا همیشه تاریخ، سرباز نامیرای ایران شد.
دکتر شیرزاد بسطامی