نادانی در ندانستن نیست بلکه در مقاومت مقابل دانستن است.در تفسیر غلط و فهم نادرست نوشته ها و در مطلق انگاشتن دانسته هاست.
یاسر نظری چگنی- هر وقت و هرجا احساس کردیم به دانستن بیشتر نیاز نداریم یا در مقابل یک مطلب آموزنده و متفاوت مقاومت کردیم به نادانی لبخند زدهایم و خود را زرنگ انگاشته ایم.
دلایل ناکامی ما در چهار نکته خلاصه میشود:
۱- بیکفایتی مدیران و تصمیم گیران
۲- توطئه دشمنان
۳- نادانی، طمع ورزی و چاپلوسی بخش بزرگی از مردم
۴-به فکر همدیگر نبودن و خود را دیدن
حتماً همین لحظه عدهای خیز برداشتهاند که بگویند نه! ما بهترین، باهوشترین، فداکارترین و بینظیرترین مردم جهان هستیم.
لطفا بیائید یک بار برای همیشه به این توهم خاتمه بدهیم و از این خواب آشفته و تعبیر غطش بیدار شویم.
کجا و در چه تاریخی مسابقه میان ملتها برگزار شده که ما همه مدالهای برترینها را یکجا بردهایم؟!
ژاپن و آمریکا و آلمان و فرانسه و… که دنیا را فتح کردهاند چندم شده اند؟!
برتری ما نسبت به آنها در چیست فقط داشتن قدمت و اسطوره های تاریخی خود ساخته در ذهن های پریشانمان بدون هیچ شناخت و درک صحیحی ار آنها.
تا کی دل خوشیم به این لالایی فریبنده که به ما میگوید دست به تنظیماتتان نزنید شما بهترین هستید!
کار و تلاش نکنید شما باهوش ترین هستید شما شجاع ترین مردمان تاریخ هستید و ……
باید هر روز تمرین کنیم که یادمان نرود ما مردمی معمولی در دنیا هستیم ما مردمی هستیم که مدام در حال فریب خوردن و فریب دادن دیگران هستیم اما ظاهری موجه و بسیار متین و آرام داریم.
برای پیشرفت باید توهم ها و اغراق ها..خیال ها و رویاهای تلقینی را کنار بگذاریم و برای یکبار هم که شده با این حقیقت عریان اما پوشیده از دید روبرو شویم که ما نیاز به آموزش و پیروی و تقلید از بهترین های واقعی به معنای راستین کلمه را داریم.
ما مردمی هستیم مثل دیگر مردم دنیا، کمی بهتر، کمی بدتر.
در برهههایی فوق العادهایم، در لحظههایی ناامید کننده. برای بهتر شدن باید این نکته را عمیقاً باور کنیم.
میگویند: آقا ما تاریخ چند هزارساله داریم و این یعنی بهتریم!
بیائید باور کنیم که یونان باستان به مراتب از ایران باستان روی تاریخ اثر عمیقتری گذاشته است.
سقراط، افلاطون، ارسطو، تالس، فیثاغورس، اقلیدس، بقراط و… در فلسفه و سیاست و طب و هنر و ریاضی و… شاهکار آفرینش بودند.
اما یونان چند سال پیش به درجهای از فلاکت رسید که برای بقا حتی برخی پیشنهاد دادند قسمتی از خاکش را به کشور همسایه بفروشد و این یعنی با قدمت و گذشته طویل و نیک نمیتوان در عصر کنونی بهترین شد چرا که هر خصلت در زمان خود تارخ مصرف و کاربرد دارد.
مصر هم تمدنی شگفت انگیز دارد اما این روزها گرفتار چند دستگی سیاسی، فساد اقتصادی و تنشهای قومی شده است و اوضاعی رقتانگیز را بعد از یک انقلاب تجربه میکند.
ما تنها ملتی هستیم که عیب ها و کاستی های فقرا در بینمان نمایان است و اما بدی و عیب های ثروتمندان را خود پنهان میکنیم و خوب و حسن جلوه میدهیم.
ما تنها ملتی هستیم که خوردن حق و حقوق دیگران برایمان لذت بخش است و یک خصلت برتر محسوب میشود.
ما تنها ملتی هستیم که سواد و دانش را میخریم و از آنان برای سرکوب دیگران استفاده میکنیم.
گذشتهگرایی با گذشتهپرستی تفاوت دارد.
«داشتم داشتم، حساب نیست، دارم دارم حساب است»
افتخار به گذشته و تاریخ باشکوه برای خوشبختی کفایت نمیکند و شایدم اندکی تفکر بر سیاست و شیوه گذشتگان بد نباشد که هیچ مفید هم باشد.
ما برای جلب تفضلات الهی همه کار انجام میدهیم اما در عین حال و به معنای نفس عملی هیچ اقدامی نمیکنیم و فقط زبانی قوی و تیز را به چرخاندن وا میداریم برای خودنمایی.
جامعه فعلی ما مبتلا به یک بیماری فرهنگی بنام مدرک گرایی مبتلا شده است غافل از اینکه هستند کسانی که بی هیچ مدرکی سرشار از شعور و انسانیت هستند.باید بپذیریم که روزگار خوبی را نمیگذرانیم، نگاهی به گله و شکایتهای پیرامونمان بیندازیم، این همه زباله در خیابان و دریا و بیابان را شبها که ما خواب هستیم، بیگانگان و دشمنان میآورند و میریزند و میروند؟؟؟
این همه قتل و عام جادهای نتیجه مداخله بیگانگان است؟؟؟
این تلاطم بازار و بی نظمی اقتصادی و دلال مسلکی کار دشمنان و بیگانگان است؟؟؟
آن آقایی که در اتوبانها و خیابان ها و پیش چشم همه مردم بطری شیشه ای دلستر را از ماشین بیرون پرت میکنند دشمنان و بیگانگان هستند؟؟؟
مردمان سزمین ها و ملل دیگر هر سال که نوروز میآید برای یک جوجهکباب و یک چای آتشی هکتارها جنگل چند هزارساله را آتش میزنند چرا و به چه دلیل ما خود را صاحب و مالک بی چون و چرای طبیعت میدانم کاش یه کم همانند سرخ پوستان به این معضل نگاه میکردیم
کار دشمن، دشمنی است.
مدیران و تصمیمگیران کشور هم که عموماً از میان خودمان
انتخاب یا انتصاب میشوند ناکارآمد و ناتوان هستند و یا اصلا مطالبه و خواسته و به حق و قانونی نداریم.
نتیجه می شود همین نارضایتی عمومی.
باور کنیم که باید تعارف و تحسینهای اغراق آمیز را کنار بگذاریم و بپذیریم جماعتی در این کشور زندگی می کنند که فقط به فکر خویش هستن و الفاظ خوب را فقط بر زبان می آورند و زودتر از آنچه که تصور کنی فراموش میکنند و در مقابل دانستن جانانه مقاومت می کنند.
تلاش کنیم در این دسته قرار نگیریم.
این نوشتار در پی خودزنی و سرقت اعتماد به نفس ملی نیست، بلکه یک یادآوری به خودمان است که باید دست از اغراق های معمول برداریم و با واقعیت های پیرامونمان مثل یک بیماری روبرو شویم و به یاد بیاوریم ما برای هر وجب این خاک هزاران خون و جوان داده ایم کسانی مثل خرازی و بروجردی
انکار و حاشا کردن بیماری نتیجهای به مراتب دردناکتر از درمان دارد و چه بسا فرصت درمان هم از دست برود.
و حرف آخر
برای نجات این سرزمین و انقلاب و دفاع از خون شهدا و غلبه و پیروزی بر دشمنان و استکبار جهانی و اسرائیل لازم است به مردم بهتری تبدیل شویم.