شهرم در ایام عاشورا حال و هوای خاص خودش را دارد. زنها با چادر و روبند، نذر سکوت میکنند و چهل معبر که مهیا شده است را با پای برهنه میروند و شمع روشن میکنند و انگار قرار است که در روشن شدن جهان سهمی داشته باشند.
شیرزاد بسطامی*- جوانها و زورآوران محل به نذر ابوالفضل، علمداری می کنند و علمهای هیات را به شانه میگیرند و صدای یا ابوالفضل یاابوالفضل گفتن اطرافیان بلند میشود. کسانی که میتوانند نوحه بخوانند شور این شبها را دو چندان میکنند. هستند مداحانی که به سبب ارادتشان، بسیار به چشم احترام دیده میشوند.
کودکان سنج میزنند و بچهها زنجیر و طبلهای کوچکشان را به شانه میکشند. برای هرکسی انگار نقشی تعیین شده است و فصل مشترک همه آنها چشمان خیس ارادت به امام حسین است.
فصل تمیز مناطق لرنشین با دیگر مناطق کشور آیین گل مالی مردم است. ایام عاشورا مردم محلههای قدیمی خرمآباد هرکجای ایران که هستند به زادگاهشان برمیگردند و خانههای کوچک و پرازدهام این محلهها هر یک اتاق فکری است برای بشکوهتر کردن سوگ حسینی. جمعیت این مناطق دوبرابر شده است. غروب تاسوعا حوضهای خاک رس الک کرده با گلابهای نذری تزیین میشوند.تنه خشک درختان کنارهم چیده میشوند. بسیاری شب عاشورا را تا صبح کنار خیمهها مینشینند و انگار میخواهند در آن شب آخر با امام حسین(ع) بیدار بمانند.
پیش از طلوع آفتاب دستان وضوء گرفته معتمدی، خاک را در گلاب میریزد که خاک ˏگل آب شود بوی خاک خیس و گلاب از لابهلای خانهها و پنجرهها میگذرد تا عزاداران را به به پای حوض گل بکشاند. وقت طلوع آفتاب، کبریت، نفت و هیمهها را با هم روشن میکند و اصلا معلوم نیست آفتاب صبح را به شهر میآورد یا آتش عزاداران.
دسته دسته مردم میآیند سرو لباسهایشان را ساقی، گل میگیرد. آدمهای گلی و گرمای آتش از این شهر، فضایی را میسازد که انگار روز محشر است که با صور اسرافیل مردم از خاک برخواستهاند و لباسهای مارک و لباسهای کهنه فقر، همهوهمه برابرند. آدمهای برابر ردیف ردیف، گروه گروه و هیئت به هیئت ذکر حسین و عباس میگویند:
شیر شیر کربلا
عباس شیرکربلا
یادآور دشت بلا
عباس شیر کربلا
دست جدا مشک جدا
عباس شیر کربلا
سینه که میزنند خاک و صدای سینه و ذکرهایی که میگویند در هیچ توصیفی نمیگنجد. و انگار انسانهای اثیری از آنسوی تاریخ جایی که سوگ سیاوش شکل میگیرد و رستم دستان به عزا مینشیند
نباشد بشویم سرم را زخاک
همه بر تن غم بود سوگناک
از خاک برخواستهاند تا به عزای حسینی بنشینند.
به راستی از مردمی که ۱۴۰۰سال از تشیع آنها میگذرد جزء این انتظار نمیرود
ما میدانیم که کریم خان زند نیز برای شاه اسماعیل در سال ۱۱۸۷ه.ق اینگونه به عزا نشسته بود. اما قطع به یقین مراسمی که خاک و آب و آتش به تطهیر انسان مینشینند که لایق عزای حسینی باشند از گذشتههای بسیاردور آمده است.
*فعال فرهنگی- اجتماعی