هنوز دو ماه از نوشتن متنم که دعا بود برای عنایت صادقی نگذشته که باید تسلیت بنویسم. با زبان همه مردم ایران برای او و استاد عزت اله انتظامی
شیرزاد بسطامی- من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
جوانتر که بودم نام عنایت صادقی را به کرات می شنیدم وجه ایلی او به همان اندازه که جامعه شهری او را می شناخت پررنگ بود. پدرش مدیر فرهنگ بود و خانواده اش خیر شهر و شهره به نیک کرداری
عنایت صادقی شاعر، عنایت صادقی نویسنده، عنایت صادقی اصلاح طلب، عنایت صادقی پیا مین پیا، عنایت صادقی انسان
کتابی است با فصول متفاوت.
توفیق دیدارش را خیلی نیست که داشته ام او را در بستر بیماری دیدم. عمیق، کم گو، رفیق و تکیده
احساس نمی کردم که بار نخست است که او را دیده ام . انگار بسیار می شناختمش.
اطلاعات جامعه شناسی و ادبی اش جذاب ترش می کرد. شمرده حرف می زد و نکته سنج، خود را دانای کل نمی دانست و انسان را ناگزیر به احترام می کرد.
او را سیاسی ندیدم اما سیاستگذار بود. میز ، بان نبود اما میزبان بود و دم بی دریغ فرهنگیش گرم بود حتی برای سلول های سرطانی اش، اهل تکفیر نبود و آرزوی مرگ برای هیچکس نداشت حتی برای سلول های سرطانی که نفسش را به شمردن انداخته بود.
دنیا را زیبا می دید دنیایی که اکسیژن هایش را از رگان خونی اش دریغ می کرد.
ماحصل مکتب حافظ، کسی که شیفته شیخ شهاب الدین سهروردی است افلاطون و ارسطو را می داند و از شریان های فلسفی او عرفان روییده است چیزی جز اینش انتظاری نیست.
بر این باورم لرها و لک با کوه و آسمان نسبت دارند استواری را از کوه و بی دریغی را از باران آسمان به ارث برده اند.
و عنایت تجسم این کلام است استوار و بی دریغ اما آرزو و خواست مان این است که حضرت حق، استواری را به سلامتش واگذارد نه بخاطر شیفتگی که به حافظ و سماع در شمس دارد و نه بخاطر قوتی که از پارسی شاهنامه می گیرد تا جانش را هشت سال سپر مرز کند و نه بخاطر اصلاحات که او کادر بندی و پویایی و اصلاحش را برای آبادانی اسلام و ایران، دوست می داشت نه میز و میز ، بانی اش
ازحضرت حق می خواهم به خاطر عنایت های صادقانه وجودی اش که تمرین انسانیت است و مدارا سلامتش را به او باز گرداند.
آمین یا رب العالمین
تسلیت به عزت اله انتظامی و عنایت صادقی نژاد
خواستم به خانواده این عزیزان تسلیت بگویم
دیدم جفا کرده ام. خواستم به مردمم تسلیت بگویم دیدم ارام نمی شود این دل.
خواستم به سینما به تاتر به شعر به سیاست به فلسفه به نخبگان سرزمینم و به ۲۶ مرداد تسلیت بگویم دیدم دنیا را تسلی نمی دهم
به عزت اله انتظامی تسلیت میگویم سینمای بی عزت اله انتظامی را
و به عنایت صادقی تسلیت میگویم فلسفه و شیفتگی با شمس و
و بوسه بر خاک وطنم که مقدس تر شد.