تاریخ: ۱۷:۰۴ :: ۱۳۹۷/۰۷/۰۱
صدای جگر سوخته این سرزمین

موهای جوگندمی و ته ریش و ساعت سیکو ۵ و اورکتی که دهه ۶۰ را تصویر می کرد. و البته صدای گریه هایی که نه از حنجره، از جانمان بلند می شد و بوی گوشت برشته بچه هایمان در مدرسه های لرستان و ردیف ردیف کودکان سوخته سرزمینم در یک قاب عکس نشسته اند.

شیرزاد بسطامی- نه صدای جیغ بچه ها نه صدای توپ پلاستیکی دورویه نه بوی پاک کن نو و نه خطی که روی مشق های دیشب شان بیافتد و نه اضطراب امتحان فردا؛ فقط صدای ممتد آژیر و بعد انفجار و بعد همه کودکی هایی که مجالی جز سوختن نداشتند و
سکوت
سکوت
سکوت
و جگر سوخته پدرانمان فریاد الله اکبر شد.
برای ایران جل پاره فقر به گرده گرفتیم
و بوی عزا و گلوله و چربی و خون
روزگارمان شد
تا ایران و پرچم بماند
سربازهایمان اگر هیچکدام از رژه مرگ خوزستان برنگردند
رایمان ایرانمان

بازگشت به خانه

پاسخی بگذارید