شاید این اتفاق برای خیلی از شما ها هم افتاده باشد که بخشی یا نقطه ای از بدنتان درد بگیرد و با هزار آزمایش و بررسی پزشکی منشا آن پیدا نشود.
عبدالرضا شهبازی- روزگاران پیش از این بیشتر این دردها با آب داغ نباتی توسط مادران و مادر بزرگ ها مداوا می شد. در بعضی مواقع هم اگر آب داغ نبات کارساز نبود . مادر با تمام وجود و احساش فرزند را در آغوش می گرفت و به او می گفت: 《 روله چیزی نیست این اعصابته 》 و این درد های عصبی گم شده ریتم زندگی را به هم می ریخت.
علم پزشکی که پیش رفت کرد این دردهای عصبی بیشتر نمایان شدند و نتیجه آن شد سبد سبد قرص های آرام بخش و خواب آور.
سئوال اینجاست که این دردهای عصبی مبهم و گنگ باید تا کی توسط قرص های آرام بخش و خواب آور پیش برود.
این ها را گفتم تا از کالبد تن بیرون بروم و غوطه ور شوم در کالبد جامعه که پُر از درد های مبهم و گنگ است. دردهای مبهم سیاسی، دردهای مبهم اجتماعی و آسیب های پی در پی آن ، دردهای مبهم و متورم شده اقتصادی که هر روز غده های چرکین فسادی از آن در گوشه ای از جامعه سر باز می کند. دردهای مبهم فرهنگی که متولی خاصی در جامعه ما ندارد و تقریبا همه افراد جامعه چه مسئول و غیر مسئول در این زمینه کارشناس و صاحب نظرند و نمی دانم چرا با این همه کارشناس خبره فرهنگی اوضاع فرهنگی روبراهی نداریم.
با تمام پیش رفت های علمی این دردها روز به روز دارند مبهم و گنگ تر می شوند. دیگر نه از آب داغ نبات کاری ساخته است و نه قرص های آرام بخش کاربردی دارد. برای دردهای نوع دوم که کالبد جامعه را در معرض خطر جدی قرار داده اند فکر دیگری اندیشید. این دردها نیاز به جراحی دارند. باید غده های چرکین اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را اساسی مداوا کرد و گر نه این دردها جامعه ما را برای همیشه به کما خواهد برد.