تاریخ: ۹:۲۴ :: ۱۴۰۲/۰۶/۰۵
همت بانوی خرم‌آبادی برای آتش‌نشان شدن

علاقه به امداد و نجات زینب توانایی ۳۶ ساله را به وادی امداد و نجات و عملیات آتش نشانی کشاند.

پایگاه خبری سنگ نوشته، مصاحبه- نسرین صفربیرانوند، او حالا آرزویش این است که بدون محدودیت در عملیات اطفا حریق و ارتفاع شرکت کند، توانایی برای رسیدن به هدفش علاوه بر گذراندن دوره‌های ‌متعدد، تمرین زیادی می‌کند.

این بانوی سخت‌کوش ۴۸۰ بار با شهرداران مختلف ملاقات می‌کند تا شاید طلسم جذب آتش نشان زن در استان باز شود.

توانایی می‌گوید: من می‌خواستم با این نگاه که زن نمی‌تواند در عملیات آتش نشانی بجنگم و ثابت کنم که زنان هم اگر اراده کنند می‌توانند هر کار سختی را انجام دهند.

او که «توانایی» فامیلی و توانایی خودش را جمع کرده تا به هدفش برسد، معتقد است: سرعت و دقت عمل، چابکی، ابتکار، شجاع و نترس بودن هم از دیگر خصوصیات یک آتش نشان موفق است.

با این بانوی امدادگر و سنگ نوردی گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که خواندن آن خالی از لطف نیست.

چطور شد سراغ عملیات امداد و نجات رفتید؟

من از کودکی هیجانات بالایی داشتم و به آتش نشانی و امداد و نجات هم علاقه زیادی داشتم، سال ۸۱ یکی از دوستا دبیرستانم که عضو هلال احمر بود به من پیشنهاد کرد که وارد هلال احمر شوم.

از سال ۸۱ تا ۸۵ علاوه بر گذراندن دوره‌های مختلف امداد و نجات در هلال احمر، در زلزله بم هم حضور پیدا کردم.

سال ۸۵ به خوزستان رفتم و به عنوان عضو داوطلب وارد جمعیت هلال احمر شهر دزفول شدم، تا سال ۸۷ که شنیدم آتش نشانی خوزستان نیروی داوطلب جذب می‌کند.

پیگیر شدم و دوره آتش نشانی را گذراندم، به دلیل علاقه زیادی که به حضور در عملیات آتش نشانی داشتم همه نیروهای شهرداری دزفول من را می‌شناختند، می‌گفتند دختری آمده که همه را خسته کرده است و به فلفل هندی معروف بودم.

یعنی جذب آتش نشانی شدید؟

خیر، نیروی داوطلب بودم، گفتم که علاقه زیادی به حضور در عملیات آتش نشانی داشتم.

یادم هست سال ۸۸ قرار بود یک دوره پیشرفته برای نیروهای آتش نشانی برگزار کنند، وقتی برای ثبت نام مراجعه کردم متوجه شدم که باید به اصطلاح آشنا داشته باشی، خیلی ناراحت شدم و دلم شکست، چون از علاقه من اطلاع داشتند از طرفی هم آدمی نبودم که بی خیال بشوم.

سال ۸۸ برای کاری به تهران رفتم و متوجه شدم قرار است یک دوره آتش نشانی پیشرفته برگزار شود، همانجا ثبت نام کردم.

شما که ساکن دزفول بودید، چطور این مسیر را طی می‌کردید؟

دو ماه هفته‌ای یک یا دو بار با قطار اندیمشک به تهران می‌رفتم، گاهی شب را در همان راه‌آهن می‌خوابیدم چون جای خواب نداشتم، آن موقع یادم هست نرخ بلیط قطار اندیمشک تهران ۳۵۰۰ تومان بود.

چون زیاد این مسیر را می‌آمدم همه من را می‌شناختند حتی یکبار ماموران راه‌آهن مشکوک شدند، فکر کرده بودند که دختر فراری هستم، اما وقتی دفترچه تلفن را نشان دادم و گفتم با هر کدام از اعضا خانواده‌ام که دوست دارید تماس بگیرید، از آن به بعد همکاری هم می‌کردند، دوره تمام شد و من مجدد به سازمان آتش نشانی شهرداری دزفول برگشتم.

خانواده‌ مخالفتی با فعالیت شما مثل همین تردد اندیمشک به تهران نداشتند؟

نگران می‌شدند، اما چون از علاقه من خبر داشتند، مخالفتی نمی‌کردند.

به حضور در عملیات ارتفاع و اطفا حریق علاقه داشتید؟

بله، سال ۸۸ آتش نشانی دزفول قرار بود مانوری برگزار کند، برای حضور خانم‌ها در عملیات ارتفاع و اطفا نیاز به قبولی در یک آزمون بود، من در آزمون ارتفاع شرکت کردم اما وقتی خواستم روی یک دستگیره گره بزنم، دستگیره شکست و رد شدم.

هنگام برگزاری مانور یکی از مأموران آتش‌نشانی که قرار بود از پل پایین برود، به طعنه گفت که این کار مردانه است شما دخترها نمی‌توانید، این حرف در ذهنم ماند و بعد از آن هدفم این شد که از پل سوم دزفول که حدود سی متر ارتفاع دارد با طناب پایین بیایم.

یکسال پول‌هایم را جمع کردم و طناب، هارنس و تجهیزات دیگر را خریداری کردم، مرتب تمرین کردم بار اول از پشت بام خانه خاله‌ام پایین آمدم.

یک روز به دختر خاله‌ام گفتم که همراهم‌ بیاید و فیلم بگیرد چون می‌خواهم از پل دزفول همان پلی که مامور آتش نشانی گفته بود کار مردانه است، پایین بروم.

دختر خاله‌ام خیلی نگران بود و کمربندم را گرفته بود و می‌گفت مربی اینجا نیست ممکن است برایت اتفاقی بیفتد.

اما من عزمم را جزم کرده بودم تا ثابت کنم که دخترها هم می‌توانند و پایین رفتم، وقتی به خودم آمدم جمعیت زیادی بالا و پایین پل من را تشویق می‌کردند.

فیلم را بعداً به ماموران آتش نشانی نشان دادم، اما گفتند نباید این کار را انجام می‌دادی چون ممکن بود در نبود مربی به تو آسیبی برسد. اما همین پایین رفتن از پل باعث شد تا من به کار طناب و ارتفاع ورود کنم.

کار با طناب برای شما جذابیت بیشتری داشت؟

بله، کار ارتفاع مثل یک دریا است، وقتی ورود می‌کنی عمق بیشتری پیدا می‌کند، کاری نیست که بگویی تمام شده باید خلاقیت هم به خرج بدهی و تکنیک‌های بیشتری را یاد بگیری.

من کار طناب و ارتفاع را ادامه دادم و هر روز تمرین گره می‌کردم، تا اینکه سال ۹۰ به نظرم هفته دولت بود که شهرداری نمایشگاهی را زیر پل جدید دزفول برگزار کرد، قرار بود یکی از شب‌ها آتش نشانی مانور ارتفاع برگزار کند.

در آن مانور به من اجازه دادند که با طناب از پل پایین بیایم، در حین پایین آمدن یکی از طناب‌ها به دلیل پوسیدگی پاره شد اما من خودم را کنترل کردم و بدون هیچ ترس و یا داد و فریاد در ارتفاع ۲۷ متری توانستم فرود بیایم، اتفاقی که باعث شد شهردار دزفول در مورد آن اظهار نظر کند و همان جا مجوز جذب نیروی آتش نشان زن را صادر کند.

وقتی به شهرداری مراجعه کردم متوجه شدم دو نفر دیگر را جذب کردند همین باعث شد که به خرم‌‌آباد برگردم.

ناامید نشدید؟

اصلا، من نه تنها به کار در ارتفاع علاقه پیدا کرده بودم و همه هدفم این بود که در این مسیر موفق شوم، بلکه به دنبال حضور در عملیات آتش نشانی بدون محدودیت بودم.

وقتی به خرم‌‌آباد برگشتم مشغول تحصیل در دانشگاه شدم همزمان کار با طناب را هم انجام می‌دادم و علاوه بر آن با هلال احمر هم ارتباط داشتم.

از چه زمانی سنگ‌نوردی را شروع کردید؟

یک روز در هلال احمر با یکی از سنگ نوردان برخورد کنم، گفت ما یک سایتی را برای تمرین داریم اگر تمایل داری می‌توانی. همین شد که با سنگ‌نوردی و هیات کوهنوردی آشنا شدم.

هر روز تمرین سنگ‌نوردی می‌کردم، در این میان چون به کار با طناب هم علاقه داشتم در دوره‌های بیشتری شرکت کردم.

اولین عملیاتی که شرکت کردید چه سالی بود؟

سال ۹۵ هلال احمر شیفت نوروزی داشت که اطلاع دادند که مردی در مخملکوه به سمت کمالوند گیر افتاده تیم ما هم رفت و مرد را نجات دادیم.

در زلزله کرمانشاه هم به عنوان داوطلب حضور داشتم، در اردوگاه از بین دو هزار مرد تنها زن امدادگر من بودم، سردار وحید حقانیان معاون امور ویژه دفتر رهبری هم آنجا حضور داشت، از حضور من به عنوان تنها زن امدادگر تعجب می‌کند، نزد من آمد بعد از صحبت کردن وقتی متوجه شد داوطلبانه آمده‌ام از من تشکر کرد.

شما همچنان به فکر جذب در آتش نشانی و حضور در عملیات بدون محدودیت بودید؟

بله من از سال ۹۰ پیگیر شدم و حدود ۴۸۰ بار به شهرداران مختلف مراجعه و با آنها ملاقات کردم، چون همانطور که گفتم آرزویم شرکت در عملیات بود‌.

متاسفانه ما تنها در شهرهایی مانند مشهد، تهران، کرج و شیراز آتش نشان زن داریم، در لرستان متاسفانه مقاومت زیادی صورت می‌گیرد. از این موضوع ناراحت می‌شوم، چرا در کشور یا استان ما زنان نباید در عملیات اطفا حریق یا ارتفاع حضور داشته باشند.

این همه سماجت و پیگیری شما، علت خاصی داشت؟

بله ، من می‌خواستم با این نگاه بجنگم و ثابت کنم که زنان هم اگر اراده کنند می‌توانند هر کار سختی را انجام دهند.

گاهی می‌شنیدم که این کار دخترها نیست اما من دنبال هدفم رفتم و کم نیاوردم، چون به این باور داشتم که نباید مقابل سختی‌ها تسلیم شد.

از طرفی دوست داشتم برای زنان و دختران دیگر الگو باشم که اگر هدفی را ترسیم کرده‌اند، تسلیم نشوند و ادامه دهند.

احتمالا در این مدت که به کار با طناب و یا سنگ نوردی مشغول بوده‌‌اید، خاطره‌ جذاب و شیرینی داشته باشید؟

بله، اتفاقا خاطره جالبی که حتی داستان آن را با نام وسیله خدا هم نوشته‌ام.

یک پسر بچه ده ساله به نام علی را که آموزش طناب کشی می‌دادم، یک روز صبح جمعه با گوشی مادرش با من تماس گرفت که برای تمرین به کوه برویم، گفتم که عصر برویم گفت نه همین صبح.

به سمت سفید کوه رفتیم چون باید جایی تمرین می‌کردیم که دیوار نباشد، از بیراهه رفتیم که به یک غار رسیدیم، داخل که شدیم یک چاه بود که حتما باید با طناب می‌آمدی پایین.

حدود دوازده متر که پایین آمدیم به سطح شیب دار رسیدیم که انتهای آن یک گودال بود که عمق بیشتری داشت به علی گفتم که برگردیم چون تنها بودیم.

حین برگشت ابتدا چراغ قوه و بعد کیف کمری علی که گوشی مادرش داخل آن بود به داخل گودال پرت شد و ما ناچار شدیم برگردیم.

احساس کردم یک اتفاقی قرار است و نیرویی ما را به طرف گودال می‌کشاند، وقتی وارد گودال شدیم تاریکی مطلق بود انتهای غار چند راهرو داشت انتهای راهرو آخری چشممان به یک نفر افتاد.

بالای سرش که رسیدیم اول فکر کردیم که مرده اما زنده بود، یک سرم قندی نمکی به او تزریق کردیم، بعد او را با استفاده از تجهیزات بالا کشیدیم، و این همان وسیله خدا بود تا کوهنوردی که یک هفته در غار گیر کرده بود نجات دهیم.

من اعتقاد دارم خدا وقتی بخواهد کاری انجام دهد یک نفر را وسیله قرار می‌دهد.

برای اینکه یک آتش نشان بتواند در عملیات خوب عمل کند باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟

خونسرد باشد، آموزش دیده و به روز باشد، آمادگی جسمانی بالا داشته باشد و با فرهنگ منطقه آشنا باشد.

سرعت و دقت عمل، چابکی، ابتکار، شجاع و نترس بودن هم از دیگر خصوصیات یک آتش نشان موفق است.

شما می‌گویی که آرزویت این است که در عملیات اطفا حریق و ارتفاع حضور داشته باشید، به مخاطراتش فکر نکردید؟

یک آتش نشان قبل از اینکه ورود کند به این عرصه به همه این موارد فکر می‌کند، یادم هست یک بار در همین منطقه بابا عباس از روی مین رد شدیم، حتی اشهد خود را هم به جا آوردیم.

گزارش نسرین صفر بیرانوند

بازگشت به خانه

پاسخی بگذارید