جولان ویروس کرونا در لرستان:
تاریخ: ۲:۰۲ :: ۱۳۹۹/۰۱/۱۹
چه کسی دلتنگ روزهای معمولی ست؟!

اوایل اسفند ۹۸ وحشت ویروس کرونا یا به قولی همان مهمان ناخوانده ایرانیها در استان لرستان هم پیچید.

پایگاه خبری سنگ نوشته، نرگس سپه وند- اوایل اسفند ۹۸ وحشت ویروس کرونا یا به قولی همان مهمان ناخوانده ایرانیها در استان لرستان هم‌ پیچید. ناخوانده بود چون ماه حساب و کتاب یکساله مردم و ادارات بود و ماه خانه تکانی و پیشوازی از بهاری دلنشین آن هم در دیار مفرغ، بهشت ایران. لرستان همیشه خرم و پر از چلچله چشمه و آبشار.
چینی ها چه سوغات منحوسی را روانه ملت ها کردند. دیگر قدم زدنها توی خیابانها هم عادی نیست. آدم از آدم فرار می کند. کسی به کسی سلام گرم نمی دهد.از وقتی که فاصله اجتماعی هم آمد روی کار، زبان هم‌میلی به چاق سلامتی ندارد.
انصافا مردم لرستان و الشتری های عزیز هم خوب رعایت می کنند. اگر سلامتی خود را دوست داریم و لرستان را دوست داریم پس باید رعایت کنیم.
اینجا خیابان افشین است. دو پیر مرد با آن ماسک رو بینی و دستکش دستشان تضادی زیبایی از کهولت و بروز بودن را منعکس می کنند حتی نانها را هم با دست نگرفته اند و داخل یک پارچه سفید گلدار پیچیده اند. همان بقچه هایی که در خانه مادربزرگها میزبانی می کند. آنها نباید بمیرند اگر آنها نباشند هیچ مهمانی و دورهمی تا این حد گرم و بی ریا نیست.
اما با تشریفرمایی منحوس کرونا حتی عید نوروز امسال هم نگاه رنجور آنها روشن نشد چون همه از طریق تماس تصویری به بزرگترها تبریک گفتیم.
آنها چینی ها را لعنت می کنند:
– لعنت به این چینی های بی دین اونقدر سگ و گربه خوردن که دنیا رو مریض کردن!
-لعنت به جنس چینی مردم ما چرا باید لباس چینی بخرن؟!
_لباس پیشکش خدایا یکی به من بگه آخه چرا دارچین و زعفرونمونم از چین میاد!؟
حرفهای دیگری هم هم‌میزنند؛ آخر زمانه مشهدی! دیدی مسجدها بسته شد و الکل آزاد شد!
مادربزرگها هم این روزها مرتب با یک اسپری الکل کنترل تلوزیون را تمیز می کنند و می گویند:
-شما جوونها اینقدر ناشکری کردین که ایران فلانه …
مادرها هم تایید میکنند:
_آره قدر نمیدونستین آزادانه توی خیابون بودین و بی دلهره میرفتین کافی شاپ!
_حالا خوبه که وسواس دست شستن گرفتیم
_خدا از باعث بانیش نگذره اخه ما تو عمرمون تا مشهد بیشتر نرفتیم حالا چرا باید مریضی از چین بیاد توی سفره مون!
خوب که فکرش را میکنم، تحلیل بزرگترها ایندفعه اصلا بی ربط نیست. اما حالا چرا پرواز ماهان لغو نشد؟ تاجر قمی چطور جولان داد؟ آخوند چینی آیا پیدا شد؟! و الشتری ها مهمان قمی دعوت کردند و نکردند!؟ دردی دوا نمی کند. فقط باید گفت: چرا ماسک نمیزنی وسط جمعیت؟ کمتر برو بیرون. چرا دستکش نمیپوشی و بیرون خانه دست به صورتت نزن و هیچ چیزی نخور و البته فاصله اجتماعی رو رعایت کن عزیز من.
اکثر بچه ها هم از پای تبلت شان تکان نمیخورند چون یک ماهی می شود با دوچرخه تک چرخی توی کوچه نزده اند‌. حتی دلشان برای امتحان هم تنگ شده است و انگار انرژی زیادی درونشان حبس است چون مجبورند از طریق کانال و فضای مجازی کسب علم کنند.
این وسط وسواس مادرها با دلهره زجرآوری همراه است. میوه و سبزی را با سرکه بشویند یا آب و نمک، پرکلرین…..
سرکه در انهدام ویروس کرونا کفایت میکند یا چند قطره مایع ظرفشویی هم اضافه کنند و پشت بندش دلهره مجدد وای ریکا سرطان زاست ..شیمیایه.. نانوایی رعایت نمی کند پول گرفت و دوباره دستش را سر داد، توی دستکش!
نان را دوباره می توان حرارت داد. آن پرستار بی نوا چه دردی می کشد شاید حتی در اوج خستگی می ترسد نفس عمیقی بکشد! واقعا باید به آنها خسته نباشید و خداقوت گفت.
این روزها بسگویت مادر را هم باید شست. به جلد شکلاتها الکل می زنند. یکی از دوستانم شکلات کره ای خریده بود و چند ساعت گذاشته بود جلوی آفتاب و کره جر گرفته بود کف حیاط!
آجیلها را هم آنقدر چپاندیم توی فر و حرارت که عید بوی سوختگی میداد!
چینی ها بدجور ایرانی را چزاندند اما در بحبوحه همین نگرانی و دلهره اعضای خانواده بیشتر کنار هم بودند. کار تعطیل شد و زمان استراحت، سرو غذای مفصل و صحبتهای خانوادگی بیشتر شد. گاهی هم زمان اضافه می آید. مادرها بسان دهه شصت آستین بالا می زنند و خمیر نان را ورز می دهند.چرخ خیاطی ها کوک شد حتی آنهایی که بلد نبودن پاچه شلواری کوتاه کنند الان ماسک می دوزند. نوجوانهایی که شبانه روز یا توی گیم نت و اینستا پرسه می زدند هر شب کوله باری را به دوش می کشند و امکان عمومی و مناطق حاشیه نشین و کم برخودار را تمیز می کنند. آفرین به این روحیه که آنها هم کمک‌ کردند. همه شهر کمک کردند و باید باز هم کمک کنیم تا برسیم به روزهای بی استرس و خیابانهای پرشور سابق.
تا یادم‌نرفته بگویم، حسابگری باباها به یغما نرفته است.فکر اجاره بهای ۵ میلیونی مغازه و اقساط عقب افتاده را در سر دارند اما این روزها مجبورند پایه شکسته مبل را تعمیر کنند، بیشتر اخبار بینند، بیشتر با بچه ها بازی کنند و هر از گاهی هم به سویچ و دستگیره خودرو الکل بپاشند.
دورهمی و روزهای وسواسی نسبتا خوبی ست. یخچالهای مرتب و میوه های تر و میز. بوی مطبوع غذاهای خانگی و سفره های تکمیلی بدون غیبت اعضای خانواده و کاغذهای بسته پیتزا. اما خیلی از گوشی ها از فرط پیس پیس اسپری الکل سوخت و اینجا دیگر توقف کنید، اول الکل را به دستمال بزنید یا با پارچه و آب ژاول گوشی را تمیز کنید چون روزهای کرونایی توام با روزهای بی پولی و بی درآمدی ست. البته که به قول مادرها خدا کاری کند، ضرر به جان آدم نرسد اما این ویروس حالا حالاها رفتنی نیست . پس با سلاح ماسک و رعایت فاصله اجتماعی ، دستکش و اسپری ضد عفونی کننده کرکره کسب و کار و بالا بکشید. دلم برای روزهای معمولی تنگ شده به قول نقی پایتخت، معمولی بودن اصلا به معنای بی ارزشی نیست. همان روزهای معمولی روزهای خوشبختی بود، بی استرس خرید می کردیم. بی استرس باشگاه می رفتیم. بی استرس با نان فانتزی دوستمان شریک می شدیم، بی استرس دور دریاچه کیو قدم می زدیم و بی استرس جشن دورهمی می گرفتیم….
حالا همه آن لحظات معمولی تبدیل به یک آرزو شده است.
آنقد خانه می مانم و آنقدر آمد و شد غیر ضروری را کم می کنم و آنقدر پیس پیس میزنم به این ویروس بدشکل تا کرونا بمیرد‌.

بازگشت به خانه

پاسخی بگذارید