نگاهی به ازدواج سنتی تا رویایی
تاریخ: ۸:۴۸ :: ۱۳۹۸/۰۷/۲۰
عروس رفته گل بچینه!

سکانس اول : خواستگاری و بله برون! آشنایی دو خانواده که از قبل همدیگر را شناخته یا جدیدا با هم آشنا شده اند ؛ به فرض اینکه فرزندانی دم بخت دارند ؛ مقدمه ی یک آشنایی برای خواستگاری می شود . نوع خواستگاری های بزرگان ما در گذشته های نه چندان دور ، با نوع خواستگاری های امروزی ، با هم فرق می کند .

علی حیدری*- بیشتر خواستگاری های امروزی ، نوعی چشم و هم چشمی هایی را به همراه دارد که خود مقدمه ای می شود برای زیاده خواهی ، خرج تراشی و فشار اقتصادی بی موردی که ضرورت این همه هزینه های گزاف بله برون ، سفره ی عقد ، آتلیه و فیلمبرداری ، آرایشگاه ، خریدهای بی مورد و گرفتن تالار عروسی را ندارد.

سکانس دوم : ازدواج سنتی و رویایی !

در گذشته ، بزرگان ما طی نشست هایی صمیمی و شب نشینی هایی که با هم داشتند ؛ در این مجالس خودمانی ، مقدمات ازدواج دو جوان دم بخت را فراهم می کردند و از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نمی کردند تا یک مراسم آبرومندانه و با کمترین هزینه ( خرج ) ممکن ، به سر انجام برسانند .
تمام این تلاش ها که نیاکان ما انجام می دادند ؛ در راستای کاهش هزینه ها و برگزاری یک مراسم عروسی سنتی با حداقل فشار و بار اقتصادی ممکن بود .
این کار ، فشار اقتصادی کمتری را بر خانواده های عروس و داماد وارد می کرد .
نوع ازدواج هم ، یک ازدواج سنتی با کمترین هزینه های جانبی بود و اغلب مراسم عروسی را در خانه های همجوار یا همسایگان خود ، برگزار می کردند . همه ی مراسمات ، با رسم و رسومات سنتی برگزار می شد .
گذر روزگار ، تغییر و تحولات فرهنگی ، کنش های اجتماعی ، تاثیر خرده فرهنگ ها بر رسومات محلی و در یک کلام ، تغییر و تحولات سریع در عصر ارتباطات که زمینه های پیشرفت و ترقی را برای بشر به وجود آورد ؛ باعث گردید که تجمل گرایی و مصرف بی رویه برای خانواده های به اصطلاح متمدن ، یک هنر و پرستیژ به حساب آید .
انجام یک مسابقه ی همگانی که هیچ مقصد و برنده ای ندارد و افراد برای رسیدن به همدیگر هموراره در حال مسابقه اند .
یکی از نمونه های بارز آن ، بردن اجاق گاز خانه ها به رستوران ها و پیتزا فروشی هاست . اشتباهی که قهوه خانه ها و دیزی سرا ها را تبدیل به مکانی برای تهیه غذاهای فست فوتی کرد .
دیگری ، برپایی و ایجاد تالارهایی چند هزار نفره برای برگزاری مراسمات عقد و عروسی ، جشن های تولد ، نامزدی ، سالگرد عروسی و هر مراسم دیگری که به ذهن بشر امروزی خطور می کند . خلق ایده هایی که برای تجمل گرایی شکل گرفت .

سکانس سوم : دست هایم را بگیر ، کودکی در راه است

بالاخره دوران نامزدی با تمام تلخی و شیرینی هایی که داشت ؛ تمام شد و با یک بار مالی کمر شکن ، مراسم عقد و عروسی برگزار گردید . نمی دانم وام ازدواج ، خرج عروسی شد یا نه ، به رهن خانه رفت .
بگدریم ، یک سال رویایی گذشت. کودکی در راه است . عروس و داماد هیچ پس اندازی ندارند . راستی ! بهتر نبود عروس و داماد یا نه ! خانواده ها ، به جای این همه هزینه های بی موردی که خرج دسته های گل آنچنانی ، آتلیه و فیلمبرداری ، ماشین عروس ، آرایشگاه و تالار کردند ، کمی برای این کودک پاک و معصوم ، این نو گل خندان ، یا نه ! برای کسی که ممکن است فردایی نه چندان دور مهندس یا پزشک شود و بخواهد عروسی کند ؛ پس انداز می شد . آینده از آن اوست . او ممکن است رئیس جمهور شود .
لطفا کمی تفکر ! کمی انصاف و ذریه ای وجدان به خرج بدهید تا کمتر هزینه کنیم . دست هایم را بگیر . من کودک این سرزمینم . لطفا سهم ما را نیز نگهدارید . کودکی دیگر در راه است ؛ سهم او با من !

* روزنامه نگار

بازگشت به خانه

پاسخی بگذارید