تاریخ: ۰:۱۴ :: ۱۳۹۷/۰۹/۰۴
نگاهی به عملکرد انجمن مردم نهاد رها نسل خرم

نگار گوشه اتاق خالی کز کرد دلش پتو میخواست و کلی گرمای بخاری.مادر و بردارهایش نشسته بودند.

و صدای باران و سرما و سوز پاییزی از لای انگشت های کرخت مامان فرشته میگذشت. مامان فرشته بالهایش بریده بود و ترس از پدر از سوز سرما استخوان گیرتر بود. این همه سال اعتیاد پدرشان دیوی نشسته بر طاقچه خانه بود که اخم می کرد، سیلی می زد، شیرخشک بچه ها را می خورد، لباس های نخریده بچه ها را می پوشید تا با کهنه هایشان سر کنند و بالهای فرشته را قیچی کرده بود. وقتی که غرورش را سیلی های مکرر اعتیاد می شکست. این روزهای اخر پدر به بهانه کار رفته بود یک شهر دور، دیو هم رفته بود و یک فرشته بی بال مانده بود و ۴ بچه،
پدر و دیو، فرشته و بچه ها را می خواستند با خودشان ببرند یک اتاق نگهبانی کنار کوهی دور، بی آب و بی برق و بی… و دوباره پایپ و شیشه و سیلی سرد اعتیاد
فرشته نرفته بود و پدر و دیو همه وسایل خانه را با خودشان برده بودند حتی دفتر مشق نگار را هم، و حالا اتاق و سوز سرما و ترس از پدر و نگار که گوشه اتاق کز کرده بود و دلش پتو می خواست و کلی گرمای بخاری، و فرشته بالی برای گرم کردن نداشت و دستهای دعایش، خدا خدا می کرد. و خدا در اتاق خانه شان ایستاده بود و دستهای خدا مهربانی های تشکل مردم نهادی بود که ۵ سال است که تجسم مهربانی ست.
با عملکردشان دورادور آشنا هستم خانه امیدی برای کودکان کار، خانه ای که در آن دستگیری بچه های دستمال به دست پشت چراغ قرمز، فرهنگ است و فرشته هایی هستند که فهمیده بودند فرشته خانوم قصه ما از مغازه های شهر کنسرو و مربای تاریخ گذشته می خرید و میوه های پلاسیده به قیمت ناچیز برای نمردن. و دست های خدا عطوفتی بود که در نیت این تشکل های مردم نهاد بود بی اجرت المثلی و چشم طمع ای برای دیده شدن.

دکتر شیرزاد بسطامی

بازگشت به خانه

پاسخی بگذارید