تاریخ: ۱۵:۰۹ :: ۱۳۹۸/۰۲/۱۱
نگذاریم نورخدا موسوی بمیرد

شیرزاد بسطامی- هنوز چند مدتی از رفتن سید نگذشته است اما انگار یک خاطره دور است. همیشه با خودم فکر می‌کردم که زنده ها بخاطر آنکه قدرت خلق خاطره دارند، تکرار می‌شوند و مرده‌ها می‌شوند خاطرات دور ما! آدم‌ها وقتی می‌میرند، که از ذهن‌ها و یادها بروند.

شیرزاد بسطامی- هنوز چند مدتی از رفتن سید نگذشته است اما انگار یک خاطره دور است.
همیشه با خودم فکر می‌کردم که زنده ها بخاطر آنکه قدرت خلق خاطره دارند، تکرار می‌شوند و مرده‌ها می‌شوند خاطرات دور ما! آدم‌ها وقتی می‌میرند، که از ذهن‌ها و یادها بروند.
سیدنورخدا موسوی از لحظه‌ایی که گلوله خورد تا وقتی که رفت خاطرات نزدیک ما بود. جایی که می‌رفتیم پیشانی متبرکش را می‌بوسیدیم و عکس یادگاری می‌گرفتیم.
بی آنکه بیاندیشیم او در خاطرات نزدیک ما مانده است تا ایثار و وطن پرستی برای ما ملموس‌تر باشد و باور رفتاری‌مان شود.
کسی که بزرگ شدن بچه‌هایش را می‌دید اما نمی‌توانست بغل‌شان کند. دوست‌شان داشت اما نمی‌توانست بگوید دوست‌تان دارم. شانه‌هایش مانده بود تا محراب سرهایشان باشد اما نمی‌توانست با بغض‌هایشان بگرید، با این وجود شیر این بیشه مانده بود تا ایران بماند.
و با تن نحیفش جای همه شهدا را برای فرزندان‌شان گرفته بود جایی که می‌آمدند تنش را بو می‌کشیدند تا ستبر سینه مردانه پدرشان را حس کنند.
مردی که از بهشت آمده بود و جبهه سیاسی نداشت اما ایدئولوژی سیاسی بود. با این وجود چه زود خاطره دور این شهر شد‌.
با خودم فکر می‌کردم اگر بخواهیم برای پلیس که ره‌آوردش امنیت است یک نماد بسازیم چه چیزی یا چه کسی می‌تواند این نماد باشد.
ترازو، صدای آژیر، اسلحه، پوتین، لباس نظامی، شهید نورخدا موسوی، شهید نورخدا موسوی، شهید نورخدا موسوی!
سید می‌تواند امضاء این شهر باشد بر باور شهادت، نماد فدا کردن جان باشد(یا بهتر است در مورد او بگویم فدا کردن جان‌ها باشد)برای امنیت و وطن.
صادقانه عرض کنم با تغییر نام میدان شاپورخواست با آن المان باستانی‌اش چندان موافق نبودم، نمادی که هم دال هویتی بود و هم جاذبه توریستی
و نام فاخر پلیس نیز می‌توانست مزین کننده هر میدان دیگری باشد. اما حالا که تغییر کرده است چرا لخت و عور آنجا مانده چرا تا کنون نتوانستیم نمادی از پلیس با قابلیت‌های بومی و وطنی آنجا ارائه دهیم.
این سیاهه بستری شد که بگویم میدان پلیس می‌تواند جایی باشد که نورخدا موسوی با تمام آمال و آرزوهایش، در خاطرات نزدیک ما بماند.
جناب آقای شهردار، اعضای محترم شورای شهر!
خرم‌آباد هم حق دارد همانند کیش، کردستان و دیگر استان‌ها، مزین شود به تمثال سیدی که سال‌ها چراغ این شهر بود. و از شما انتظار می‌رود بعنوان شهردار که بخشی از وظایف آن حول مدیر فرهنگی شهر است از اسطوره‌ها و قهرمانان این خاک، در زیبا سازی و فرهنگسازی این شهر استفاده کنید.
و در انتها بعنوان یک مطالبه جمعی هیچ تندیسی را ارزنده‌تر از تندیس سید برای میدان پلیس سراغ نداریم که قابلیت‌های هویتی و فرهنگی او را داشته باشد.
و با هنر و توانایی‌هایی که از مجسمه‌سازان قدر شهرم سراغ دارم و البته تعداد آنها نیز کم نیست. قطع به یقین از حیث زیباسازی شهری نیز، اتفاق خجسته‌ایست.
باشد که چنین شود.

بازگشت به خانه

پاسخی بگذارید