مصاحبه با عزیز بازوند بیرانوند (شاعر)
تاریخ: ۳:۲۴ :: ۱۳۹۷/۰۹/۲۸
شعر یک چشمه خدادادی ست

گاهی علاقه به شعر و داشتن ذوقی شاعرانه بهانه ای می شود تا گهگاهی به بزمی شاعرانه بروی و چه خوب میشود وقتی در این محافل دوستانه و شاعرانه با پیری ادیب و دوست داشتنی آشنا میشوی که از هر بیت او دُر و گوهر میریزد، آن هم به گویش بومی لرستان.شاعر بومی سرایی که اشعار خود را بیشتر به زبان لکی و در قالب دو بیتی، غزل و مثنوی می سراید. همین بهانه ای شد که برای آشنایی بیشتر، در فضای صمیمی، به دیدار این ″عزیز″ بروم و چند دقیقه را در منزل ایشان به گفت و گو با او بنشینم.

پدر دوبیتی لکی در مورد زندگی خود چنین می گوید :
بنده عزیز بازوند بیرانوند متولد ۱۳۲۱ شمسی در روستای (دره بیداد) که قبلا جز بخش بیرانشهر بود که الان جز شهرستان بروجرد می باشد.
این یک معماست که بگویم دقیقا در چه سالی شروع به شعر گفتن کرده ام. من تا انجایی که به یاد دارم شعر گفته ام، تقریبا از همان زمان بچگی با شعر اشنا شدم و وزن و قافیه را بلد بودم. اگرچه اشعار مبتدی بوده اند.

س: ایا شرایط (محیط و زندگی و…) در شعر گفتن شما تاثیر داشته است:
ج: فکر نمی کنم اصلا محیط و شرایط در شعر گفتن تاثیر داشته باشد، چون شعر اگر ذاتی است و اگر یک چشمه خدادادی ست که در وجود انسان قرار گرفته میتواند در هر محیطی و هر زمانی که باشد بجوشد و فوران کند، من به آن صورت نبوده ام که بخواهم خیلی حرفه ای به سراغ واژه و لغت بروم و اشعارم آن چیزی بوده اند که از دلم بیرون آمده یعنی جوششی بوده، البته موضوع در شعر دخیل است که آن را بهانه کنی برای شعر گفتن، ولی در کل شعر باید جوششی باشد فکر میکنم.

س: آیا اولین شعرتان را به یاد دارید؟
ج: نه، من آنقدر زود شروع به شعر گفتن کرده ام که به یاد ندارم اولین شعرم کدام است؛ ولی هجویات زیاد گفته ام، الان هم گاهی اوقات هجو میگویم ولی آن موقع هجویاتم بیشتر بوده اند.

س: چقدر زمان برد تا مردم و علاقه مندان به شما، شعرهایتان را بشناسند و با اشعار شما آشنا شوند؟
ج: خیلی زمان برد، ولی همانطور که گفتم از بچگی با شعر آشنا بودم و کم و بیش شعر گفته ام ولی آن هجویاتی که گفته ام در بین طایفه و روستایی که بودم شهرت داشته اند، اما زمانی بیشتر شهرت پیدا کردم که کتاب (گرین غم) در سال ۱۳۸۶ منتشر شد، در ان زمان بود که مردم بیشتر با اشعارم اشنا شدند.

س: شغل شما چه بوده؟
ج: من سنگ تراش و معدن کار بودم
س: شاید برای خیلی ها جالب باشد که یک سنگتراش شعر میگوید، نظر خودتان چیست و چطور بود که سمت این شغل رفتید؟
ج: ما در سن جوانی بودیم و باید شغلی پیدا میکردیم که بتوانیم درامدی داشته باشیم؛ آن زمان هم ما در محله شمشیرآباد بودیم و آنجا معدن لاشه ی سنگ داشت. شروع به شکستن سنگ و دراوردن سنگ کردیم و به مردم میفروختیم، چون آن زمان اکثرا بنای ساختمان ها را روی سنگ قرار میدادند، به همین صورت اوایل در معدن سنگ، سنگ شکن بودم. بعدا هم به معدن سنگ باباعباس که از سنگ آن به عنوان سنگ قبر استفاده میشد، به دلیل تاریخی بودنش رفتم و اینطور شد که در همانجا ماندم.

س: تخلص شما (سالک) است، معنای آن چیست؟
ج: معنای سالک یعنی ″ره رو″ از نظر عرفانی، و من هم این اسم را انتخاب کردم.

س: از خانواده یا بستگان شما کسی دیگر هم شعر میگوید؟
ج: بله، دو دختر من هم شعر میگویند و بنفشه دخترم چند بار در مسابقات شعر مقام اورده است.

س: تا به حال شده یکی از اشعارتان را بیشتر از بقیه اشعارتان دوس داشته باشید؟
ج: من همه ی اشعارم را دوست دارم، ولی گاهی اوقات بعضی از آنها بیشتر به دل مینشینند. من چند جهتی و چند بعدی شعر میگویم ولی اکثرا اشعاری را که میپسندم و دوست دارم، سه عنصر عشق، عرفان و حماسه در ان دخیل هستند.

س: گاهی در فضای مجازی شاهد انتشار اشعارتان هستیم و خوشبختانه با واکنش خوبی از طرف مخاطبین مواجحه میشویم؛ چقدر به فضای مجازی دسترسی دارید؟ و با توجه به این موضوع که متاسفانه مردم از کتاب فاصله گرفته اند، بنظرتان چه باید کرد که مردم بجای خواندن چند بیت از اشعار شما و بقیه در فضای مجازی، به سراغ کتاب های شما و دیگران بروند؟
ج: خیر، بنده به فضای مجازی دسترسی ندارم.
این را من خواهش میکنم آنها که اهل درک و اهل ادب هستند به سمت کتاب بروند و بیشتر از این طریق به شعر و شاعری علاقه نشان بدهند؛ البته نه هرکسی، چون نمیشود به هر کسی که از شعر خوشش نمی آید اجبار کرد. ولی من فکر میکنم انسان در هر زمینه ای موفقیت داشته باشد، مردم از آثارش استقبال میکنند.

س: ادبیات بومی استان را در چه سطحی میبینید؟
ج: ادبیات بومی الان در حال رشد و پیشرفت است و در آینده هم بیشتر پیشرفت می کند، چه لکی و چه لری

س: شما دو اثر (گرین غم) و (آو و آگر) هستید، آیا اثر در دست چاپ دیگری هم دارید؟
ج: بله، کتاب های دیگری هم دارم به اسم (فرهاد سی بخت) و (ایلنامه) که در آینده ممکن است چاپ شوند.

س: چند بزرگداشت برای شما برگزار شده است؟
ج: یک بزرگداشت در سال ۷۵ برایم گرفته شد، بزرگداشتی دو روزه بود و خبرنگاران کشوری و رادیو و تلویزیون هم آمده بودند، که به واسطه همین بزرگداشت به استخدام اداره ارشاد درآمدم، حدود ۱۰ سال هم در آنجا ماندم و بعد بازنشست شدم.
یک بزرگداشت هم توسط انجمن خوش نویسان، برایم گرفته شد که برای من خیلی خوب و دلچسب بود؛ بعد آن هم اداره ارشاد توسط آقای حنان و آقای شیرزاد بسطامی و آقای بیرانوند نماینده مجلس، یک مراسم تجلیل برای من برگزار کرد.

س: چند اثر شما را خواننده ها استفاده کرده اند؟
ج: من خیلی اهل پول و مادیات نیستم که بخواهم ،آثارم را به خواننده ها بفروشم، خیلی ها آثارم را میخوانند و گاهی حتی بدون اجازه من آنها را میخوانند و من خبر ندارم.

س: آیا در وصف کسی شعر گفته اید؟
ج: بله، یک شعر در زمان رحلت امام خمینی گفتم (۱۴ خرداد ۶۸) :
” ای دل از سینه برون آیی که دلدار برفت
ناله کن در غم آن یار که آن یار برفت ”
و دیگر شعر های مذهبی و در وصف جبهه و شهدا و …

س: توضیحی در مورد انجمن شعر که خود شما از موسسین آن بوده اید را بفرمایید
ج: ما ابتدا در سال ۵۹_۶۰ در پارک شهر شروع کردیم و مکان مناسبی نداشتیم،با اقایان امیدعلی مسعودی و اقای چنگایی و اقای اسفندیار غضنفری؛ و بعد اداره ارشاد که آن زمان در چهارراه بانک بود تشکیل شد و بعد در کتابخانه ۱۷ شهریور، سرچشمه و تا الان که در ارشاد کیو برگزار میشود.

س: از بین شعرای هم تبار، اشعار کدام شاعر را بیشتر میخوانید؟
ج: همه ی شعرا اشعار خود را دوست دارند و من هم شعر همه ی آنها را دوست دارم و بین آنها هم فرقی نمیدانم، به هر حال بنده هم یک جز هستم از کل آنها

س: و در آخر، برای بومی سرایان هم تبار چه توصیه ای دارید؟
ج: بومی سرایان ما باید زبانشان را توسعه دهند و از آن دفاع کنند.

مه هم سنگتراش عشق لیلی کم
لیوه بی سامون شیت و ویلی کم

گفتگو: رضا فیض الهی

بازگشت به خانه

پاسخی بگذارید