
سالها در تاریکی اعتیاد غرق بود؛ روزها برای او فرقی با شب نداشت، و امید جای خود را به خجالت، بیپناهی و طردشدن داده بود. اما امروز، او با دستان خودش نه فقط سیمهای برق را به هم وصل میکند، بلکه زندگیاش را هم دوباره روشن کرده است.

برای او، بیکاری فقط یک واژه نبود؛ واقعیتی تلخ بود که پس از فارغالتحصیلی، هر روز بیشتر طعم آن را میچشید. مدرک مهندسی برق در دست داشت، اما هر دری را که میزد، پاسخ همان بود: «تجربه داری؟ مهارت تخصصی چی؟»