یکی از موضوعات پرتکرار که بین نخبگان و در کل شهروندان جامعه ما در هر بزنگاه و غیر بزنگاهی به آن پرداخته می شود چالش مدیران بومی و غیر بومی است که حتی طی روزهای مانده به انتخابات مجلس یازدهم هم مورد توجه کاندیداها قرار گرفته است که از این نمط هم می خواهند برای خود کلاهی بدوزند.
پایگاه خبری سنگنوشته، یادداشت- هر زمان بحث مدیران بومی و غیر بومی شکل می گیرد، هر تفکر یا سلیقه ای به زعم خویش بخشهایی از فرصت ها یا آسیبهای آن را بیان کرده و متاسفانه به صورت جامع و منصفانه این مساله مهم و چند بعدی تحلیل نشده است.
در زمانه ای هستیم که اگر بخواهیم از بومی شدن خیلی از مسایل ریز و درشت اطرافمان سخن برانیم و در تقسیم و توزیع مسوولیتها بخصوص مسوولیت های حاکمیتی و دولتی فقط نگاه و توجه بومی(بر فرض بومی استانی) داشته باشیم، بدون شک نگاه کامل و جامعی به روابط و وقایع امروزی نداریم و قضاوتهایمان متعصبانه است و دیدگاهمان ژرفا را ندیده است.
لازم است هر زمان بحث بومی و غیر بومی در هر بخشی بخصوص نسبت به مدیران مطرح می شود به پرسشهایی پاسخ قانع کننده بدهیم و اگر پاسخ های درخوری برای آن علامت سوالها داشتیم، آن وقت بهتر و منصفانه تر می توان در این باب قضاوت نمود.
بعید می دانم یک شهروند عاقل و بالغ منکر عنایت ویژه به ظرفیتهای بومی منطقه خودش باشد و در آرزو و درصدد تحقق یافتن ظرفیت های نهفته، بالقوه و بالفعل نباشد. اما همان شهروند قبل از هر چیز باید به آن درک، هوش اجتماعی و فرهنگ امروزی مناسب رسیده باشد که صرف فعل حضور و بروز مدیر بومی بدون در نظر گرفتن معیارهای گوناگون مدیریت در هزاره سوم، آب در هاون کوبیدنی بیش نیست و نشانه ای از نشانه های توسعه نیافتگی.
کسی منکر آن نیست که اگر قرار است مدیری توانمند ، کارآمد، زیرک ، جسور و دارای سلامت برای مجموعه ای انتصاب یا انتخاب شود، اولویت و بهتر آن است که بومی باشد.به عبارت دیگر در اینجا و با این شرایط وجود مدیر بومی با توجه به شناخت بیشتر از منطقه ای که در آن رشد و نمو یافته است می تواند اثربخش تر باشد و یا بالعکس می توان شرط لازم را حتی کارآمدی و توانایی بدانیم و بعد سراغ بومی و غیر بومی بگردیم که در هر دو صورت نتیجه بخش تر است تا پای در یک کفش کنیم که لزوما بومی باشد و توجه آنچنانی به شایستگی ها نداشته باشیم و یا به سادگی غیر بومی بی کفایت را بپذیریم!
در هر صورت قصد این نیست در این مجال تمام فرصت ها و تهدیدهای موضوع مورد واکاوی قرار گیرد؛ چرا که این موضوع دارای ابعاد مختلف و پیچیده ایست که وقت بسیار می طلبد و باید اشاره نمود که هدف نگارنده در این برزخ بومی و غیر بومی و به بهانه درگذشت مدیری اثر بخش ایجاد یک تلنگرمحکم به خودمان است که مسیر را اشتباه نرویم و بیش از این موضوع مدیران بومی و غیر بومی را به حواشی مختلف نکشانیم و اصل مطلب را جویا شویم که چه یا کسی یا کسانی برای راهبری شایسته تر هستند و بعد وارد مرحله بعد که بومی باشد یا نباشد، شویم.
زنده یاد مهندس محمدرضاحیدری که کمتر از یک سال در لرستان حضور داشتند، نمونه ای از مدیران موفق غیر بومی بود که چالش مدیر بومی و غیر بومی را وارد فضای جدیدی از مباحثه ها و آنالیزهای درست و غلط ما نمود که اگر می خواهیم راجع به مدیریت و راهبری صحبت کنیم ابتدا از خصوصیات عمومی ، تخصصی ، حرفه ای و تاثیر گذار آن جایگاه و گزینه صحبت کنیم و دچار خودفریبی مدیر بومی یا غیر بومی نشویم.
زنده نام مهندس حیدری در این مدت کوتاه ثابت کردند که می توان غیر بومی بود و توانا، می توان غیر بومی بود و دوست داشتنی، غیر بومی بود و تلاشگر و گشایشگر، غیر بومی بود و بعد از رفتنش، داغ رفتن برای همه بماند و در قلبها جای گرفت و به نیکی در خاطره ها از او یاد کرد.
پس اگر اینچنین است که الحق همین است بهتر است قبل از هرچیز به فکر این باشیم که افراد شایسته و توانمند امور را در دست بگیرند و بعد بگوییم بومی می خواهیم یا غیر بومی.
مدیری مانند ایشان با #عملکردقابل_قبول، تمام معادلات را در این استان بهم زد و این کنشگران و نخبگان جامعه لرتبار هستند که موظف هستند از این به بعد نشانی درست به شهروندان بدهند و اگر مدیری تواناست آن را به چوب بومی یا غیر بومی نرانند. چه بسا آنانکه در مدیریت مجموعه تحت امرشان ناتوان و ضعیف هستند و حقشان آن جایگاه نیست دیگر بومی و غیر بومی نمی شناسد.
روحش شاد و یادش گرامی….
سعید بارانی