افسردگی یک آسیب بزرگ انسانی در سطح جهانی است. افسردگی به دلیل عدم درمانهای موثر و منابع ناکافی بهداشت روانی به طور گسترده تشخیص داده نمیشود. تقریبا نیمی از جمعیت جهان در کشوری زندگی میکنند که در هر صدهزار نفر تنها دو نفر روانپزشک دارند.
پایگاه خبری سنگ نوشته، یادداشت، افسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روانی در جامعه مدرن است و بار قابل توجهی را در دو سطح فردی و اجتماعی به همراه دارد. برآوردها نشان میدهد که ۱۲ تا ۱۶ درصد از افراد در دورهای از زندگی خود یک دوره افسردگی را تجربه خواهند کرد؛
شروع افسردگی اغلب در اوایل زندگی است. مارتین سلیگمن(Martin Seligman) استدلال میکند که افسردگی به عنوان یک اختلال در خود تلقی میشود که زمانی تشدید می شود که ضررها و شکست های حتمی زندگی فقط به فرد نسبت داده شود. افسردگی یک گروه ناهمگن از بیماری ها است که از نظر علائم و به احتمال زیاد از نظر علت متفاوت است. علاوه بر رنج و ضررهای شخصی مرتبط با افسردگی، شیوع زیاد و ماهیت مزمن بیماری افسردگی منجر به بار سنگینی بر سلامت عمومی می شود. به خطر افتادن سلامت عمومی هزینه زیادی برای دولت بر جا میگذارد و این هزینه عمدتا به دلیل از دست دادن بهرهوری در محل کار است.
پیشبینی میشود که افسردگی تا سال ۲۰۳۰ عامل اصلی بار بیماری باشد. علائم شایع افسردگی
۱-خلق افسرده (احساس غم و اندوه) تقریبا هر روز، نشان داده شده است.
۲-علاقه یا لذت در در همه فعالیتها، تقریباً هر روز، کاهش مییابد.
۳- کاهش وزن در صورت عدم رژیم گرفتن یا افزایش وزن یا کاهش یا افزایش اشتها
۴- بیخوابی یا پرخوابی
۵- خستگی یا از دست دادن انرژی
۶-احساس بی ارزشی یا گناه
۷-کاهش توانایی تفکر یا تمرکز، یا بلاتکلیفی
۸- افکار مکرر مرگ (نه فقط ترس از مرگ) ، افکار خودکشی مکرر بدون برنامه مشخص، یا اقدام به خودکشی یا برنامهای خاص برای خودکشی
مجموعهای از شواهد نشان میدهد که بین افسردگی و رفتارهای نامناسب سلامتی، از جمله کیفیت پایین رژیم غذایی، سیگار کشیدن و کاهش فعالیت بدنی، ارتباط دو طرفه وجود دارد. مانند افسردگی، بار اقتصادی و اجتماعی رفتارهای ضعیف بهداشتی، چاقی و بیماری های مزمن جسمی قابل توجه است. تداخل آنها با افسردگی در نهایت می تواند منجر به گسترش سلامت روحی و جسمی ضعیف در طول عمر شود و وقتی با هم در نظر گرفته شوند، بار مشترک تجربه افسردگی و سلامت بدنی ضعیف میتواند سرسام آور باشد. مطالعات وسیع در مورد اصلاح شیوه زندگی (یعنی تغییر رفتارهای مثبت سلامت) در گروههای در معرض خطر نتایج امیدوارکنندهای در کاهش بروز بیماریهای مزمن جسمی داشته است. اصلاح رفتارهای ضعیف نه تنها میتواند بر سلامت جسمانی بلندمدت بلکه بر سلامت روانی طولانی مدت نیز تأثیر بگذارد.
درمان استاندارد افسردگی معمولاً شامل استفاده از دارودرمانی، درمان های روانشناختی یا ترکیبی از هر دو است. با این حال، بررسی اصلاح شیوه زندگی، به ویژه از طریق رژیم غذایی و ورزش، به عنوان یک درمان مستقل یا کمکی برای افسردگی در سالهای اخیر بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین اصلاح شیوه زندگی به عنوان راهی برای درمان افسردگی ادامه دارد. ژنتیک هم یک عامل دخیل در افسردگی میباشد؛ سهم ژنتیکی در بروز افسردگی ۴۰ تا ۵۰ درصد تخمین زده شده است. با این حال، ترکیبی از عوامل متعدد ممکن است در ایجاد افسردگی دخیل باشد، زیرا نقص در یک ژن واحد معمولاً نمیتواند باعث بروز علائم چند وجهی افسردگی شود. همچنین عوامل مختلف غیر ژنتیکی مانند استرس و ضربههای عاطفی پیچیدگی پاتوژنز بیماری را افزایش میدهد.
شیوع افسردگی در زنان بیشتر از مردان است؛ این تفاوت ممکن است در درجه اول از تفاوتهای بیولوژیکی جنسیت ناشی شود و کمتر به نژاد، فرهنگ، رژیم غذایی، تحصیلات و بسیاری دیگر از عوامل مخرب اجتماعی و اقتصادی بستگی دارد. هیچ شواهد واضحی وجود ندارد که میزان افسردگی در کشورهایی که زنان دارای وضعیت اجتماعی و اقتصادی پایین تر از مردان هستند نسبت به کشورهایی که از سطح اجتماعی و اقتصادی یکسانی برخوردارند، بیشتر باشد. افسردگی در زنان جوان بیش از دو برابر مردان میباشد، اما این نسبت با افزایش سن کاهش مییابد. در واقع، از سن بلوغ، زنان جوان بیشترین خطر را برای افسردگی و اختلالات روانی در سطح جهان دارند. یک نکته مهم این است که قبل از بلوغ، دختران و پسران دارای میزان مشابهی از افسردگی هستند؛ در سنین بالاتر از ۶۵ سال، در مردان و زنان میزان افسردگی کاهش مییابد و شیوع بین آنها مشابه است. پس چرا افسردگی در بین زنان شایع تر است؟ به نظر میرسد محرکهای افسردگی متفاوت است، زیرا افسردگی در زنان بیشتر با علائم درونی و در مردان با علائم بیرونی ظاهر میشود. زنان همچنین انواع خاصی از بیماری های مرتبط با افسردگی را تجربه می کنند، از جمله اختلال دیسفوریک پیش از قاعدگی، افسردگی پس از زایمان و افسردگی و اضطراب پس از یائستگی، که با تغییرات هورمونهای تخمدان مرتبط است و میتواند به افزایش شیوع افسردگی در زنان کمک کند.
با این حال، مکانیسمهای زیربنایی هنوز نامشخص است. بنابراین، درمانهای اختصاصی برای زنان توسعه نیافته است. این واقعیت که افزایش شیوع افسردگی با تغییرات هورمونی در زنان ارتباط دارد، به ویژه در دوران بلوغ، قبل از قاعدگی، پس از بارداری و یائسگی، نشان میدهد که نوسانات هورمونی زنان میتواند محرک افسردگی باشد. در این میان افسردگی مقاوم به درمان یکی از بزرگترین چالشهای بالینی در روانپزشکی است. اولاً، به دلیل شیوع بالای آن ثانیاً، علائم باقی مانده منجر به از دست دادن کیفیت زندگی، کاهش بهرهوری، بستری شدن بیشتر در بیمارستان و افزایش هزینههای مراقبت های بهداشتی میشود مهمتر از همه، افسردگی مقاوم به درمان یک اختلال تهدید کننده زندگی است. میزان افسردگی در حال افزایش است اما نحوه مقابله، بحث و مدیریت افسردگی در بین جوامع متفاوت است اختلال افسردگی علت اصلی ناتوانی در سراسر جهان است.
کلثوم تیموری
کارشناسی ارشد فیزیک پزشکی