Social Depression یا افسردگی اجتماعی یکی از معظلات رنج آور و اساسی و پدیده ای ناخوشایند در جامعه است که در حالتهای مختلفی در جامعه پدیدار می شود.
پایگاه خبری سنگ نوشته، یادداشت- غم مداوم مشخص شده در حالتهای مختلف همراه با اضطراب و ترس شدید از تعاملات روزمره اجتماعی همراه با افسردگی شدید ریشه در افسردگی اجتماعی دارد. جامعه امروز ما دچار افسردگی اجتماعی است، افسردگی اجتماعی با افسردگی در حالت فردی متفاوت است، در افسردگی اجتماعی اکثریت افراد جامعه سرنوشت و آینده روشنی را برای خود تصور نمی کنند و احساس میکنند در رسیدن به اهداف، خواستهها، تمایلات و داشتههایشان به ناامیدی کامل رسیدهاند. افسردگی اجتماعی در افراد یک نوع بیماری سلامت روان است که اگر اقدامی به موقع جهت درمان آن صورت نگیرید منجر به بروز رفتارهای آزار دهند در فرد میشود. افرادی که دچار این بیماری میشوند ابتدا دچار افسردگی اجتماعی و اضطراب می شوند سپس در مراحل پیشرفته بیماری دچار انواع افسردگی میشوند که معمولا در مراحل اولیه بیماری افراد با مراجعه به روانشناس و در مراحل بعدی با مراجعه روانپزشک و شرکت در جلسات مشاوره ای به راحتی درمان میشوند.
معمولا اگر فرد یا افرادی بیماری افسردگی اجتماعی داشته باشند در برقراری ارتباط با دیگران و روابط دوستانه نزدیک با مشکل مواجه میشوند که این ترس از تعاملات اجتماعی باعث از بین رفتن و نادیده گرفتن فرصتها در آینده خواهد شد. معمولا بیماری افسردگی اجتماعی با علایم مهمی همچون انزوا و گوشهگیری، پریشانی و بی قراری، احساس ناخوشایند ناامیدی و افکار خودکشی در فرد ظاهر میشود که این نشانه باعث میشود زندگی روزمره و عادی فرد دچار اختلال شود.
نزدیک به ۷۰ درصد از افراد جامعه دچار این نوع بیماری هستند بدون آنکه خود متوجه این بیماری باشند.
یکی از پیامدهای افسردگی اجتماعی انزوا است، اینکه افراد تنها بودن را بیشتر از هر چیزی ترجیح میدهند و این تنهایی خود را به اشکال دیگری مانند شنیدن موسیقی یا استفاده از اینترنت واپلیکیشن های مختلفی همانند واتسآپ ، تلگرام ، اینستاگرام و..،.. پر میکنند و دامنه ارتباطی آنها با محیط خانواده، دوستان، همسالان، همکاران و حتی با کل شهروندان به شدت محدود میشود به طوری که دیگر آنها را نمیتوان دید یا از آنها باخبر شد.
یا به طور واضح و مشخص در افسردگی اجتماعی اکثریت افراد سرنوشت و آینده روشنی را برای خود متصور نمیشوند و احساس میکنند که ناتوان از رسیدن به اهداف خود هستند. در برخی از موارد افراد با بالارفتن سن، افسوس گذشته و فرصتهای از دست رفته و اتفاقات ناخواستهای که مانع دستیابی آنها به اهدافشان شده است را میخورند. این موانع و اتفاقات بیشتر جنبه اجتماعی یا ریشههای اقتصادی و فرهنگی دارند و خارج از اراده افراد است.
در واقع افسردگی اجتماعی به این معنی است که افراد موجود در یک جامعه احساس میکنند در رسیدن به اهداف، خواستهها، تمایلات و داشتههایشان به ناامیدی کامل رسیدهاند. همانطور که در فرد این حالت وجود دارد در جامعه نیز این حالت ایجاد میشود، دورکیم جامعه شناس بزرگ فرانسوی معتقد است همانطور که یک فرد دارای وجدان فردی است در جامعه نیز وجدان جمعی بایستی وجود داشته باشد. در جامعهای که افسردگی اجتماعی رواج دارد وجدان جمعی وجود نخواهد داشت و در این شرایط افراد التزامی نسبت به قوانین نخواهند داشت در نتیجه شاهد ناامنی و آنومی و فعالیتهای غیرقانونی و……خواهیم بود.
افسردگی اجتماعی پیامدهای خطرناکی برای جامعه خواهد داشت و برای برطرف کردن آن می بایست از ابعاد مختلف به این مسئله نگاه کرد
از بعد اقتصادی بایستی معیشت مردم و شرایط حداقلی آنها تامین شود، از بعد فرهنگی در افراد روحیه شادی و نشاط را نگه دارند و شرایط را به گونهای نشان ندهند که افراد گمان کنند در بن بست کامل قرارگرفتهاند. به عنوان مثال افرادی که تحصیلات بالایی دارند و دورههای تحصیلی زیادی گذراندهاند و بعد از اتمام تحصیلات بازار کار درستی برای آنها وجود ندارد و گمان میکنند نتیجه تلاش آنها بیحاصل مانده و در رشته و زمینهای که تخصص دارند بازار کار درستی وجود ندارد در این حالت افسردگی اجتماعی بسیار گسترده میشود. در اینجا برنامهریزان جامعه را باید مقصر دانست زیرا رشتههایی را بایستی ایجاد کنند که بعدا بتوانند بازار کار خوبی برای آن را نیز به وجود آورند .علت دیگر افسردگی اجتماعی که در جامعه ما خیلی مطرح است مسئله بیکاری است، حتی افرادی که دارای درآمد هستند ولی بیکارند نیز این افسردگی اجتماعی را احساس میکنند و اگر بیکاری توام با فقر باشد، شدت این موضوع بیشتر میشود و اگر متغیری مانند سن را نیز اضافه کنیم یعنی فقر بهعلاوه بیکاری و ناتوانی ناشی از سنین بالا باشد، مسلما میزان افسردگی اجتماعی شدت بیشتری مییابد و افراد گمان میکنند که عنصر اضافی هستند و بایستی در گوشهای بشینند ونظارهگر گذرعمر خود باشند و این حس احساس بسیار نگران کنندهای است.
کیانوش بازگیر
فعال اجتماعی- فرهنگی